اپیزود بیستم پادکست رواق - اگر شکنجه‌گر تویی

در ادامه نوشته «جستاری در باب پادکست رواق»، خلاصه‌ای از قسمت/اپیزود بیستم پادکست رواق از فرزین رنجبر را آورده‌ام. قسمت‌های قبلی را در همان نوشته یا در انتهای این پست می‌توانید بخوانید. همچنین این متن را از این لینک در ویرگول می‌توانید بخوانید.



«در این قسمت به تاثرات گروه‌درمانی بر سازوکارهای انکار مسئولیت و نقش قربانی می‌پردازیم»


اینجا مسئولیت همراه باعث و بانیه چون در لحظه اینجا و اکنون اتفاق می‌افته. کسایی که به لحظه اکنون و اینجایی پا گذاشتن و می‌خوان کاری کنن. خود افراد در اینجایی و اکنونی نقش دارن و برای بیرون اومدن باید مسئولیت بپذیرن، در کنار مسئولیت تام و تمامی که کلا دارن.

اپیتومی بوکز، افسوس نمی‌خوریم، کره شمالی. مرگ رهبر و فقدان مرجع تصمیم‌گیری. به جای پدر مهربان تبدیل به خدا شده بود و توان تصمیم را ازشون گرفته بود. بعضی سکته می‌کردن و بعضی خودکشی. سالها آزادی‌های مردم را سلب کرده و یهو آزادی رها می‌شه و این مدت کوتاه فایده‌ای نداره اما ترس می‌تونه جان آدم‌ها را بگیره.

یکی از کارای درمان‌گر اینه که از برونی‌سازی ذهن مراجع جلوگیری کنه. مسئولیت را متوجه بیرون کنه.

گروه درمانی ماکت یک جامعه را بازسازی می‌کنه و افراد در نقش خودشون می‌رن و همون حسی که در بیرون داشتن را تجربه می‌کنن. همون کنش و واکنشی را با اعضای گروه می‌کنن که در خارج داشتن. می‌شه نقش خودشون را در وضع موجود جلو چششون گرفت. ببین داری تو گروه چی‌کار می‌کنی و چه احساسی سراغت اومده، بیرون گروه هم همینکار را می‌کنی.

دوریس. درگیر رابطه با مردان بد رفتار می‌شده. مردا همه فلان و بهمان. قربانی مردان بد رفتار. درخواست وقت اضطراری. اصا چنین قانونی نداشتن! تو انحصار طلبی. منه روان‌درمانگر را تا عصبانیت برده، باقی رو هم مسلما می‌تونه ببره.

زمانی هنر کردی که اینو در خودت بتونی پیدا کنی. دیدنش در دیگران ساده‌تره.

گزینش و تحریف اطلاعات(distortion). سالاد بدون کرفس بهتر می‌شه تبدیل شده به تو سالاد منو دوست نداری. روان‌نژندی آدمی را هل می‌ده به کارای عجیب.

بعضی از شرایطی که ما درش گرفتاریم و مایه آزارمونه، خودمون هم درش نقش داریم و باید نقش و مسئولتمون رو بپذیریم تا نقشمان را دگرگون کنیم و ازش بیرون بیایم.

+ پیش گویی خود برآورنده(self fulfilling prophecy). موز می‌بینه، باز باید بخورم زمین.

اثر نظر عاری از غرض دیگران در ایجاد پذیرش در دیگری. سازوکار گروه درمانی. خودش دید منو چجوری از کوره به در برده و بقیه اعضا هم بهش بازخورد دادن. الان باید وضعیت گروه درمانی را به زندگی اجتماعی و خانوادگیش  ببره و مسئولیتش را بپذیره.

اگر مستقیم یا غیر مستقیم پالس‌هایی از روان‌نژندی از چند نفر گرفتید، وقتشه که بی‌طرفانه بهش فکر کنید. چون خوداستثناپنداری داریم می‌تونیم تحریفش کنیم: نه شرایط من متفاوته و ... .

عدم آگاهی از نقش و مسئولیت. بچه‌هاش کنارش گذاشتن و باهاش خلوت نمی‌کنن و محرم نمی‌دونن. در گروه درمانی بهش می‌گن چقدر نق می‌زنی.

در گروه درمانی خودسانسوری نباید باشه چون اجحافه، شاید یک مدخلی به مشکلش باشه بتونه راه گشا باشه. وقتی می‌فهمه حرفاش از بیرون نق تلقی می‌شه درش آگاهی ایجاد می‌شه و وقتی به خانواده می‌بره می‌فهمه چرا بچه‌هاش ازش دوری می‌کنن.

بخش زیادی از رنج‌هایی می‌بریم به خاطر کارهاییه که نمی‌دونیم از بیرون چجوری دیده می‌شه و چه اثری دارن.

نقطه مقابلش ماجرای روت‌ه. هیچ رابطه صمیمی نمی‌تونسته داشته باشه. هیچی بروز نمی‌ده، قراره تو گروه همدیگه را بشناسیم و ایراد بگیریم ولی کاملا خنثی است. گوشه رینگ گیرش میارن و اونم شروع می‌کنه به نیش زدن. مشکل روت این بود که اظهار نظر نمی‌کرد و این انباشت نظرها تبدیلش کرده بود به موجودی منزوی و نخواستنی. شاید در دیدار اول و دوم آدمی سلیم انفس و بی عقده و بی غل و غش به نظر برسه اما بروز روان‌نژندی در آدمی گاهی مرموز و مخفی صورت می‌گیره.

اثرات گروه درمانی

<1402/10/20>